غنچه ای از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به او گفت سلام
و جوابی نشنید ، خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود
دست بیرحمی آمد نزدیک ، گل سراسیمه ز وحشت لرزید
لیک آن خار در آن دست جهید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید خار با شبنم از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام
آنان که زندگی را بستری از گل سرخ می دانند همیشه از خارهای آن شکایت میکنند
غافل از اینکه هر خار پله ای است برای در آغوش کشیدن گل سرخ
5213 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
39 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian